سالروز کودتای قوچان، قتل نادرشاه و تغییر مسیر تاریخ خاور زمین
یک نقاش تصویری از نادرشاه را در جنگ هند روی پرده کشیده است.
دهم ژوئن سال 1747 (20خرداد و روزی چون امروز) در فتح آباد قوچان، نادرشاه در خوابگاهش به دست تنی چند از ژنرالهایش به قتل رسید و به این ترتیب ناپلئون شرق از این دنیا رفت- مردی که آرزو داشت ایران را بار دیگر ابرقدرت جهان کند. نادر در سال 1736 میلادی توسط زعمای ایران، سران قبایل و کدخدایان و معتمدان نقاط مختلف کشور به شاهی انتخاب شده بود. وی نیروهای روسیه را به آن سوی داغستان فراری و عثمانی را گوشمالی داده و برجای خود نشانده بود، ورارود (آسیای میانه) را آرام، و گردنکشان ایران خاوری (پختون = پشتون ها) را تنبیه و دهلی را در سال 1739 (نوروز) به تصرف خود درآورده بود. نادر نه تنها حاکمیت ایران را بر سراسر خلیج فارس مسلم ساخته بود، بلکه سران مسقط و عمان را نیز به سوی خود جلب کرده و درصدد ساخت ناو جنگی و تصرف جزیره زنگبار در حاشیه آفریقا هم بود. نادر دو سوم از ایام عمر خود را روی زین اسب گذرانید و لشکرکشیهای لاینقطع و ضعف مزاج و خستگی جسمانی ناشی از آن وی را به تدریج بدخلق و خوی ساخته بود که نتیجه اش اتخاذ تصمیمات سخت و نیز اعمال مجازاتهای شدید و فوری اطرافیان خود و مقامات از جمله افسران ارشد بود. نادر که آخرین آیین های نوروزی دورات حیات را در کرمان گذرانیده بود، نیمه خرداد در راه بازگشت به پایتخت، در فتح آباد قوچان اردو زده بود. در این اردوگاه که در 12 کیلومتری قوچان (خبوشان آن زمان) برپا شده بود، نادر دژبانی اردو را به احمدخان درانی، افسر 25 ساله پشتون، سپرده که این امر باعث ترس سایر افسران شد که بر جان خود ایمن نبودند. به زودی 70 افسر و عمدتا از قاجارها و افشارها «هم قسم» شدند که نادر را بکشند. آنها شبانه (10 ژوئن 1747) به چادر خوابگاه نادر نزدیک شدند، نگهبان چادر را خفه کردند، و وارد چادر شدند. نادر با شمشیر دست به دفاع زد ولی صالح خان دست نادر، و یک ژنرال قاجار سر او را قطع کرد و روز بعد، در آن اردوگاه عظیم جز جسد نادر چیزی بر جای نمانده بود، و این بود سرانجام یکی از بزرگترین مردان تاریخ. جنازه نادر سپس در گوری که خود قبلا در خیابان بالا در مشهد تدارک دیده بود دفن شد، و در آنجا بود که مردم متوجه شدند نادر ریش خود را رنگ میزد تا کهولت او آشکار نشود. نادر یادداشت های روزانه اش را در پایان روز به منشیاش «میرزا مهدی» دیکته میکرد تا فراموش نشوند. وی جز «پزشک»، هرگز از کمک اروپائیان استفاده نکرد. نادر نسبت به اروپاییان بسیار بدبین بود، از همین رو به جای خرید کشتی از اروپا، از مازندران از طریق مشهد چوب به بوشهر حمل کرد و 19 کشتی جنگی توپدار ساخت. به ابتکار نادر بود که توپهای سبک که تا آن تاریخ در جهان سابقه نداشت ساخته شد و «زنبورک» نام گرفت. نادرشاه علاقه عجیبی به جمع آوری کتاب و اهداء آنها به کتابخانه ها داشت. وی صدها جلد کتاب خطی نفیس به کتابخانه رضوی مشهد هدیه کرده بود. کودتای دهم ژوئن 1747 قوچان، نه تنها مسیر تاریخ ایران، بلکه سرنوشت مشرق زمین تغییر داد. اگر این کودتا رخ نداده بود، انگلستان بر آسیای جنوبی و بعداً خاورمیانه، و روسیه بر آسیای میانه و قفقاز دست نمی یافتند، افغانها (نامی که انگلستان بر ایرانیان خاوری گذاشته است) از ایران جدا نمیشدند و مسأله ای به نام کشمیر به وجود نمی آمد و نقشه جغرافیایی آسیای جنوبی چیز دیگری بود و .... نادر خرید صنعتی (تکنولوژیک) از اروپا را را روا نمی دانست و از این کار اجتناب داشت. وی بر خلاف صفویه، کوچکترین نظر مساعدی به اروپاییان نداشت و برای تارانیدن آنان از آبهای شرق بود که درصدد ایجاد یک نیروی دریایی بزرگ که بتواند جزایر اقیانوس هند از جمله زنگبار را از دسترس اروپاییان که هدفی جز سلطه و استثمار شرق نداشتند دور سازد و برای این منظور مهندسان کشتی ساز هند را با کمک پارسیان مهاجر یافته و استخدام کرده بود. نادرشاه که شدیداً به اروپاییان بدبین بود به سرزمینهای مورد نظر اروپاییان در منطقه از جمله عمان قول حمایت نظامی داده بود. نادرشاه استقرار اروپاییان در بنادر اقیانوس هند و خلیج های منشعب از آن را که به بهانه تجارت صورت میگرفت، وسیلهای برای دست اندازی به همه شرق تلقی می کرد و شدیداً از خرید اسلحه از اروپا که آن را آغازی برای وابسته شدن و نیازمند و طفیلی دیگران شدن میدانست اجتناب داشت. برای اثبات «احساس میهن دوستی» نادر ذکر این دو دلیل کافی است: یکی حک کردن عبارت «نادر ایران زمین» بر سکه هایش و دیگری ورود وی به شهر دهلی در روز «نوروز». وی پس از شکست دادن ارتش هند، منتظر شد تا نوروز فرا رسد و در این روز ملی ایرانیان وارد دهلی شود.