*همیشه یک شنبه ها رو ترم پیش دوست داشتم با اون که مقاومت و دینامیک داشتم ولی ....بماند !
*ساعت ها توی صف کارت سوخت موندن و نتیجه :
از تهران خارج شده
در دست نامه رسان
پست شده شیراز
بفرمایید
واسه چهار تا چهار جواب متفاوت !!!
*بازم رفتن به اون جاده منتهی به ساختمون اداری...قبلا اون جا منو یاد اون مینداخت ولی الان یاد روز حرکت کربلا میندازه ...یادش بخیر ..چه جمعه صبحی بود...
*همیشه از اتاق عاطفه چیز یاد میگیریم..همیشه چیزهایی نابی ازش گیرم مییاد ...
*نمایشگاه کتاب هم حتمی شد ...چهارشنبه ساعت8.30 حرکته !
*کلاسی رو که دوست نداری ولی ایندفعه مثل بچه آدم میشینی و پلیر تو گوشت داری به حرفای معمار گوش میکنی.(میگن از شاگردان حاج آقا دولابی هستند مطمئن نیستم ولی خوندم!!!)...خدا اینجور دانشجوهایی رو نصیب کنه !
*چقدر خوابیدن عصر مزخرفه ....همه بدنم درد میکنه!
*و بازم حاضری....
()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()
میری دوش میگیری....همون لباس سفید خوشکله تو میپوشی...همونی که خیلی دوسش داری...
دو دقیقه ای جلو اینه به خودت ور میری و روسری سفیدت رو میپوشی ....و سجاده رو پهن میکنی....
شب میخوابی و میری زیارت !
()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()
سخنی با رفیقِِ دلم ...
*میگن:گناهی که با اکراه انجام بشه نوشته نمیشه....
*خدایا واقعا همون صفت رحمن و رحیم بودنت رو عشقه !
*نترس..امتحان جدیدیه....تو هم جدیدی..خودت گفتی پوست انداختی ..مگه نه ؟
*شروع میکنی حمد ر وبخونی که لای کتاب را باز میکنه و میگه:......(ولی واقعا ترسم زیاد شده ..واسه هر چیزی !!)