[ و فرمود : ] بسا کسى که با نعمتى که بدو دهند . به دام افتد ، و با پرده‏اى که بر گناه او پوشند فریفته گردد ، و با سخن نیک که در باره‏اش گویند آزموده شود ، و خدا هیچ کس را به چیزى نیازمود چون مهلتى که بدو عطا فرمود . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----591262---
بازدید امروز: ----19-----
بازدید دیروز: ----19-----
جستجو:
  • اوقات شرعی
    چشم دل باز کن .............. - طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی
     
     
  • درباره من
  • لوگوی وبلاگ
    چشم دل باز کن .............. - طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی

  • فهرست موضوعی یادداشت ها
    آیت الله یزدی در واکنش به نامه هاشمی رفسنجانی . رضا فاضلی عودلاجان تهران مدارس نوشیروان پریوش سرهنگ نصیری . شهرام همایون فروش دختران در دبی . علیرضا میبدی دادگاه مصطفی رمضان پور پسر خاله زن میبدی هما احسان . ماهواره ملی امید تماشای مسیر زنده پرتاب مدار کره زمین . مستهجن مضلین مستهجن سکس شوک مستند شوک مرکز بررسی جرائم سازمان . میر حسین موسوی عضو فعال ستاد مرکزی آشوب عضویت شورای مرکزی سازمان . نحوه زندگی آیت‏ا? خامنه‏ای دیده . نخست وزیر ترکیه رجب طیب اردوغان غزه رییس رژیم صهیونیستی . نماز جمعه تصاویر حاشیه رفسنجانی موسوی . همسر مصطفی تاج زاده سازمان مجاهدین انقلاب مجمع زنان اصلاح طلب حس .
  • مطالب بایگانی شده
  • لینک دوستان من
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
    < type="text/java" src="http://www.iransohrab.ir/js/IranSohrab-link.js">





    Powered by WebGozar

    وضعیت من در یاهو
  • آوای آشنا
  • چشم دل باز کن ..............
    نویسنده: ایران دوشنبه 86/2/17 ساعت 11:39 عصر

     امروز مثل همیشه وقتی کلاس درس تموم شد بسمت ماشینم رفتم  و بازم مثل همیشه  بدنه ماشینم پر بود از نوشته ها و یادگاری هائی که دانش آموزان کلاس با نوک انگشتشون  کشیده بودند  آخه این روزا  گردو غبار زیادی آسمان بوشهر را فرا گرفته به همین دلیل اثر گردو غبار همه جا مشاهده میشه  بخصوص روی ماشین بنده که جون میده برا یادگاری نوشتن .

    خلاصه امروز ماشین من هم پر بود از نوشته وعکسهای  عجیب وغریب اولش خیلی  عصبانی شدم  و پیش خودم گفتم  کارتون رو تلافی می کنم . وقتی خونه رسیدم  خواستم ماشینم رو تمیز کنم که چشمم افتاد رو کاپوت ماشین نوشته بود قاسمی ..........  ، رو درب  جلو ماشین عکس یه موتور سیکلت کشیده شده بود که داره تک چرخ میزنه یه کم عقب تر نوشته بود  فروشی  ،  رفتم  طرف دیگه ماشین  اونجا هم یه قلب بود که یه تیر خورده بود وسطش  ،  شیلنگ آب رو برداشتم  که چشمم به شیشه عقب افتاد  نوشته بود لطفا مرا نشوئید  ،  نمیدونم چی شد که به یک باره یاد موضوعی افتادم که نظرم به کلی عوض شد  یاد جمله (معلمی شغل انبیاست ) امام راحل افتادم . وقتی به یاد   حضرت محمد (ص) که   در راه رسالتش  سختی های زیادی را تحمل کردند  افتادم   از خودم خجالت کشیدم  ،  چطور من میتونم  به معلم بودن خودم بنازم   .

    مگه بچه ها چی روی ماشین من نوشته بودن که من می خواستم تلافی کنم  ، یک بار دیگه نگاهم  به خط خطی های روی ماشین افتاد این بار به جز مهر و محبت بچه ها چیز دیگه ای ندیدم .  انگار اونا با نوک انگشتشون   لطیف ترین لحظه زندگی شغلی منو نقاشی کرده بودند .

     


        نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • ## درخواست رسانه‌های بیگانه از سران اصلاحات ##
    ## عکس:دیدار کروبی با سفیر سابق انگلیس ##
    ## منوشه امیر: برای مقابله با خطر شیعه باید از سبزها حمایت کرد!
    ## شیمون پرز: مخالفان به نیابت از ما می جنگند ##
    ## درخواست انگلیس از ایران: روابط خود را با ما کاهش ندهید ##
    ## اعتراض شدید تشکل های دانشجویی نسبت به نامه سید حسن خمینی ##
    آبروی همه مسلمانان؛ اشک ما را چرا درآوردی؟:
    آنچه من دیدم و نحوه زندگی آیت ا? خامنه ای
    نماز جمعه سیاسی Top2009 - موسوی با کلی محافظ بعد 20 سال در
    میر حسین موسوی - به کجا چنین شتابان ؟؟ - 2
    میر حسین موسوی - به کجا چنین شتابان ؟؟
    پاسخ آیت الله یزدی در واکنش به نامه هاشمی رفسنجانی ** مهم
    رنجنامه جمعیت ایثارگران خطاب به هاشمی رفسنجانی
    مهم ** نامه هاشمی رفسنجانی به رهبر انقلاب ** مهم
    تصویر و اتهامات برخی عاملان سایت‏های مستهجن- مستند شوک
    [عناوین آرشیوشده]