امشب خونه یکی از اقوام بودم که رو دسکتاپ رایانه ایشون یک فایل بود و من اونو باز کردم.دیدم متن یک خاطره است خواندم و برام خیلی جالب بود با خودم گفتم عجب دنیای درهمی داریم که روزی یک میلیون ایمیل زیر سوال بردن یک نفرو میخونی بعد واقعیت زندگیش ممکن یک چیز دیگه باشه؟؟؟ با خودم گفتم خدایا!! تو این بازار شلوغ دروغ و تهمت وسیاهی تو حافظم باش.حافظ دینم دنیام و خانوادم.و تو تنها میتونی کاری کنی که دروغ و پلیدی را از حقیقت و راستی تشخیص بدم.دوستان من در این زمان آشفته نه دست رد کردنتون فرض باشه و نه دست تائید.حالا ببینید من چی دیدم اونجا و چی خوندم.اگه فایلش جائی دیگه دیدید و این فایل ناقصه منو به بزرگیتون ببخشید.
متن اون فایل ذخیره شده از اینترنت:
نحوه زندگی آیت ا? خامنه ای
یک وقت گزارشی را خدمتشان بردم، راجع به یکی از روحانیونی که آن موقع قاضی شده بود . خانه خانه می خواست . گزارشی را خدمت ایشان دادم . با اینکه خیلی خانه گران قیمتی هم نسبت به شرایط آن روز نبود، ایشان فرمودند که چه ضرورتی دارد یک طلبه، خانه ای مث?ً بیست میلیون تومانی بخرد این قضیه مال مث?ً دوازده سیزده سال قبل است . با اینکه بیست میلیون تومان آن موقع ه م خیل ی زی اد نبود و خانه هم آن چنانی نبود . بعد فرمودند ما داریم یک طبقه جدید از مترفین به وجود می آوریم . ای خریده ب ود و مقداری کم ک و مس اعدت ه م ب رای آن
این را با یک نگرانی اظهار کردند و فرمودند من نگرانم که بر اثر انق?ب و امکانات و موقعیت هایی که هست و می شود ب ه ی ک جاه ایی دس ت ان دازی ک رد، یک طبقه جدید از مترفین را ما روحانیون به وجود بیاوریم . من نگران این هستم . بعد فرمودن د خ انواده م ا گاهی م ی رون د م نزل بعض ی از آقای ان و م ی آین د تعریف می کنند که مث?ً دورت ادور ات اق، پش تی قالیچ ه ای ب ود؛ که ایشان فرمودن د من تعج ب م ی کن م ! چ ه ض رورتی دارد ح ا? دور ت ا دور اتاق م ا پش تی قالیچه ای باشد؟ ! نمی شود یک پشتی معمولی باشد؟ حتماً باید قالیچه ای باشد؟ گران قیمت باشد؟ یک پشتی باشد که به دیوار تکیه ندهن د؛ ب ا ی ک پارچ ه معمول ی هم می شود این را تأمین کرد و کن ار ات اق گذاشت . چ ه ض رورتی دارد مخصوص اً م ا روح انیون، زن دگی ه ا، خان ه ه ا و وضعیتمان ای ن ج وری باش د؟ بع د فرمودند در خانه ما یک فرش دستبافت بیشتر نداریم، این هم جزو جهیزیه خانمم بوده است که ا?ن هم دیگر نخ نما شده است . ولی چون یادگاری اس ت، ای ن را در خانه نگه داشتیم؛ وا?ّ همه خانه ما موکت هست و اص?ً فرش دستبافت نداریم، حتی فرش ماشینی هم در خانه ما نیست و ک?ً خانه ما با موکت ف رش شده است .
بعد این را هم خودشان فرمودند که من برای اینکه بیشتر در داخل خانه حضور داشته و کنار بچه ها باشم چون قبل از انق?ب ک ه هم ه اش مب ارزه و زن دان و تبعید و اینها بود و ما نبودیم که بچه ها خیلی خ? نبود پدر را احساس نکنند، فرمودند من به دفتر گفتم که ی ک مبل دو نف ره ن ه ی ک س رویس ب رای م ا تهیه کنند که وقتی داخل خانه و زندگی شخصی می روم، روی مب ل باشم ک ه کم ر و پ ایم درد م ی گ یرد، راح ت باش م، ض مناً بت وانم در آن فرص ت به کاره ا ه م برسم، نامه ها و گزارشها را مطالعه کنم . در ضمن در خانه حضور داشته باشم تا بچه ها وجود پدر را احساس کنند . بعد فرمودند یک روز آمدم دیدم این مبل را که آورده اند، خانواده ما آن را بیرون گذاشته اند . به ایشان گفتم که چرا ب یرون گذاش تید؟ خ انواده گفتن د ک ه آقا ! ت ا حا? در خانه ما مبل نبوده، تا ا?ن زندگی ما طلبگی بوده، ا?ن هم مبل در خانه نیاورید . حضرت آقا فرمودند گفتم این را از پول شخصی ام تهیه کردند، ن ه از پول دفتر، که حضورم در خانه، بیشتر باشد . گفتند خیلی خوب، حا? اگر این باعث می شود ش ما حض ورتان در خانه بیش تر باشد، بچ ه ه ا بیش تر پ در را احساس بکنند، ما این مبل دو نفره را تحمل می کنیم .
بعد من سؤالی از دوستان دفتر کردم، گفتند این یک مبل دست دومی بود، ای ن را تهی ه ک ردیم، دادی م تعم یرش کردن د، پارچ ه ای روی آن کش یدند و ب رای آق ا آوردیم . این خاطره ای بود که خود آقا تعریف کردند .
یک خاطره دیگر، همین ایام ماه مبارک بود . برای قضیه استه?ل ما در دفتر مانده بودیم . شب با یکی از دوستان دفتر به نماز حضرت آقا رفتیم . بعد از نماز آقا فرمودند چطور شما این موقع - موقع افطار - در دفتر هستید؟ گفتیم برای استه?ل مانده ایم . فرمودند خیلی خوب، افطار را برویم منزل ما . ما ه م دلم ان می خواست که برای افطار منزل آقا برویم، ولی تعارف هم می کردیم . گفتیم نه آقا در دفتر غذا تهیه کرده اند . فرمودند نه، بیایید برویم . ما هم رفتیم . این آقای حاج ناصر که پذیرایی می کند، مقداری نان و پنیر و سبزی و حلوا آورد . ما مقداری نان و پنیر، یک مقدار ه م حل وا خوردیم . ول ی منتظر بودیم ک ه غ ذا را بیاورند . با?خره افطار است و با غذایی باید ادامه پیدا کند . چون ما کنار آقا نشسته بودیم . ایشان چشمشان توی چشم ما نمی افتاد، مقداری آزادت ر ب ودیم . ای ن آقای حاج ناصر که می آمد، من یک جوری ع?مت دادم که چیزی ادام ه دارد ی ا ن ه، ک ه اگ ر ادام ه ن دارد، م ا همین را بخوریم و گرسنه نباش یم . اگ ر ادام ه دارد، خوب خودمان را به اینها سیر نکنیم . ع?متی دادم . ایشان گفت نه، ادامه ن دارد . م ا هم ان ن ان و حل وا و هم ان نان و پن یر را خ وردیم . ول ی اگ ر دفت ر می آمدیم، قطعاً غذایی که در دفتر درست کرده بودند برای همین پرسنلی که شیفت کاری داشتند چرب تر از غذای حضرت آقا بود .
بعد که افطار کردیم و حضرت آقا تشریف بردند داخل، ما به آقای حاج ناصر عرض کردیم که این چه افطاری بود؟ اگر ما دفتر بودیم یک غذای حسابی ب ه ما می دادند . ایشان گفت که خانواده حضرت آقا مشهد مشرف شده اند و قبل از رفتن یک قابلمه بزرگ از این حلواها درست کرده اند . به اندازه ای ن سه چه ار شب، افطارمان هر شب حلوا است و با حضرت آقا نان و پنیر و حلوا می خوریم . گفتم سحر چه کار می کنی د؟ ایش ان گف ت ب رای س حر هم آبگوش ت درس ت می کنیم و به اندازه یک پیاله برای حضرت آقا آبگوشت می دهیم و بقیه اش را هم خودمان می خوریم .
این برنامه غذایی آقا بود . از این نمونه ها تقریباً فراوان است که واقعاً زندگی آقا، یک زندگی کام?ً زاهدانه است . یعنی م ن می ت وانم به ج رات ع رض بکنم که زندگی ایشان از نظر کیفیت، هیچ فرقی با قبل از انق?ب نکرده است .
البته تعداد او?د بیشتر شده اند ، عروس، داماد و نوه و یک مقدار فضای بیشتری ?زم اس ت خانه، همان امکاناتی که ایشان در دوره قبل از انق?ب در مشهد داشتند، ما شاهدیم ا?ن همان وضعیت هست . ام ا کیفیت زن دگی هی چ فرقی نک رده اس ت، هم ان زندگی، هم ان
ماجرای هدیه رئیس جمهور کره شمالی یک وقتی حضرت آقا س فری ب ه کره ش مالی داش تند در دوره کشورها به مهمان های شان، در سفر خارجی هدیه می دهند . یک سرویس ظرف به اصط?ح چینی، رئیس جمهور کره یا یکی از این کشورها به حضرت آق ا داده بود . ایشان هم به خانه آورده بودند . این را هم باز خانم آقا بیرون گذاشته بودند . حضرت آق ا فرم وده بودن د ای ن هدی ه اس ت . ط ? و نق ره ه م نیس ت، ی ک ظ رف چی نی معمول ی اس ت و آن چن ان گ ران قیم ت ه م نیس ت . ای ن را بگ ویم ک ه حض رت آق ا ه دایایی ک ه ب ه ایش ان داده م ی ش ود، ه م در دوره ریاس ت جمهوری شان، هم در دوره رهبری، همه هدایا را به آستان قدس رضوی می دهند . در آنجا یک موزه ای درست شده، بخش ه دایای حض رت آقا، ت ابلویی ه م دارد، مشخص است . حا? این ظرف را آقا در خانه، نگه داشته بودند . با اینکه عرض می کنم خیلی ظرف گران قیمت یا ط? و نقره هم نبود . خ انم حض رت آقا می گویند ما این غذاهایی که می خ وریم، ب ا ای ن ظرفه ا جور درنم ی آید، هم ان ظرفه ای خودمان خ وب اس ت، اینه ا را رد کنی د، ب رود . م ا اینه ا را ?زم نداریم .